suju fiction
suju fiction



طعمه-پارت1

سلام بچه ها بااولین پارت داستانم اومدم............الان خیلی کم نوشتمش چون سرم واقعاشلوغه ولی به زودی بامطالببیشتراز داستانامون میام........امیدوارم خوشتون بیاد برای شروع..............

 

پارت1-

 

لیزا واما دودختری بودن که برای رسیدن به ارزوهاشون وهدف هاشون  ازشهرخودشون(لندن)به کره جنوبی اومده بودن و وارد دنیای کی پاپ میخواستن بشن.....اونامدتی بودکه توکره زندگی میکردن وتو شرکت اس ام مشغول به کاربودن احساس اینکه کم کم داشتن به ارزوهاشون میرسیدن واسشون واقعالذت بخش بودچون وقتی دوران دبیرستانو باهم طی میکردن لیزا وامابهم قول دادن تاهمه سعی خودشون روبکنن تابه همه ی چیزایی که میخوان برسن وبلاخره توسال2022 درحالی که 27سال داشتن به همه ارزوهاشون نسبتارسیده بود........مدتی بودکه تواس ام شروع به کارکرده بودن تااینکه وقتی یک روزساعت کاریشون تموم شده بود توسالن اس ام کسی رودیدن که به هیچ عنوان انتظاردیدنشونداشتن.

 

اما:لیزانگاه کن اون پارک جونگ سونیست لیدرسابق گروه سوپرجونیور

 

لیزا:اره خودشه !جالبه هنوزم مگه تواس ام کارمیکنه؟

 

اما:بیابریم باهاش حرف بزنیم....واقعاجای جسیکا اینجاخالیه عاشق لیتوک بود هروقت ازکره میومدلندن باخودش کلی پوسترو سی دی وفیلم ازسوپرجونیورمیاورد....

 

لیزا:اگه بفمه لیتوکودیدیم بدون شک خودشومیکشه!!!!!هه هه هه.

 

لیزاواما بعدیکم شوخی نزدیک ترشدن وبالیتوک شروع کردن به حرف زدن وبعدیک احوال پرسی خیلی گرم:

 

لیتوک:خسته نباشین.شمااینجاکارمیکنین یاکاراموزید؟من تاحالا ندیدمتون

 

اما:اره ماتازه برای کاراومدیم اینجا قبلش دانشجوبودیم.

 

لیتوک:که اینطور!ازکره اید یانه؟یاممکنه دورگه باشید؟

 

اما:نه ماازلندن اومدیم ولی عاشق کره جنوبی هستیم......

 

لیزا:جالبه که شماهنوز اینجاین....ده سال ازجداشدن سوپرجونیورمیگذره شماهنوزم بابقیه اعضادرارتباطید؟

 

لیتوک:اره معلومه که درارتباطیم.درسته جداشدیم ولی باهم دوست که هستیم اتفاقا امشب هم کنسرت شیون وهیچول وکانگینه  میخواین شماهم بیاین ازطرف من کاملا دعوتید....یک دعوت ازطرف یک همکار

 

لیزا:خیلی عالیه حتمادعوتتون روقبول میکنیم ومیایم....مگه میشه ازطرف به همچین کنسرتی دعوت شدونرفت؟

 

لیتوک:پس امشب میبینمتون.....فعلا

 

وقتی لیتوک ازشون جداشد لیزاواما ازهم میپرسیدن دلیل اینکه سوپرجونیور ازهم جداشدروهیچکسی نمیدونه هردفعه بهونه های پشت سرهم....یعنی چی میتونه باشه که خیلی هاشونم حتی هنوزازدواج نکردن....مثلاهمین لیتوک الان تقریباباید38یا39 سالی داشته باشه.....

 

 

 

اونابه کنسرت میرن ولیتوک هم اوناروتوکنسرت میبینه وباشیون وکانگین وهیچول اشناشون میکنه......وبه عنوان همکارجدید باهم دوست میشن تااینکه وقتی کنسرت تموم میشه لیزا واما درحال برگشتن به خونن که مجبورمیشن ازیک خیابون تاریک عبورکنن ....که احساس میکنن کسی داره پشت سرشون میاد واروم اروم داره نفس میکشه ترس کمی که تودلشون وارد میشه که از خیابون میگذرن ونزدیک ساختمونشون میشن که اما به لیزا میگه:

 

لیزا اون سمت خیابونونگاه کن اون طرف فضای سبز جای ساختمونارو میگم اون مردرونگاه کن چه قیافه ی وحشتناکی داره

 

لیزا:کی؟کیرومیگی؟اهان دیدم.......راست میگی چرا قیافش یکجوریه؟به نظرت شبیه دونگهه نیست؟

 

اما:لیزا حالت خوبه؟امشب ادمای مشهور زیاد دیدی زده به سرت دیونه.......

 

ااااااکجاست کجا رفت؟یکهوغیبش زد!!!!!

 

بدوبریم خونه که خیلی خستم کلی کارداریم فردا

 

وقتی لیزا واما وارد ساختمون شدن هرکاری کردن انسانسور نمیومدپایین تصمیم گرفتن ازپله هابرن درحالی که اما درحال شمردن پله هابود باتعجب ایستاد!

 

48/49/50/51/52

 

لیزا:چی شدچرا وایستادی؟

 

اما:لیزاراست میگی اون دونگهست!!!!!!!!!!نگاه کن اون سمت خیابونو

 

لیزاوقتی برگشت دوباره اون مردی روکه قیافه ی خیلی وحشتناکی داشت رودیدیک مردی باچشمای قرمز وحشتناک که به طرزعجیبی داشت به اونا نگاه میکرد.باترس سریع اومدن خونه حسابی شکه شده بودن تصمیم داشتن این موضوع روبالیتوک درمیون بذارن اما ترس وخجالت اینکه موردتمسخردوستای جدیدشون قراربگیرن واسشون سخت بود!شب روبه سختی گذروندن درحالی که لیزا مدوام کابوس های ترسناک میدید.......صبح که بیدارشد تصمیم گرفت ازکابوس هاش به اماچیزی نگه تااون نترسه......

 

مدتی از اون مااجراگذشت ودختراحسابی باکانگین وشیون وهیچول ولیتوک صمیمی شده بودن چون اونارو هرروز تواس ام میدیدن وباهم خیلی خوب بودن....


 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:Persian translation,

|
 


سلام........ به وب خودتون خوش اومدین...... این وب برای داستان های سوپرجونیورساخته شده وبه سه زبون فارسی انگلیسی وکره ای ترجمه میشه....امیدوارم از داستانهاخوشتون بیاد....من وفاطیماتمام سعی خودمون روبرای خوشحالیتون انجام میدیم..... Welcome to your website ...... This made ​​for super junior stories in three languages ​​and can translate Farsi and English and Korean. I hope you enjoy the stories .... We all try to do things for your pleasure 귀하의 웹사이트에 오신 것을 환영합니다 ...... 이 세 가지 언어로 된 슈퍼 주니어 이야기를 위해 만든 페르시아어와 영어와 한국어를 번역할 수 있습니다. 당신이 이야기를 즐기시기 바랍니다 .... 우리는 모든 쾌락을 위해 일을하려고
sungmin2.s1311@yahoo.com

Persian translation
English translation
Korean translation
Translated songs
other

 

fariba
fatima

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان suju fiction و آدرس super-junior.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





داستان های سوپر جونیور 2 (سوجو)
shining-shinee
English Cottage
핑크 보이 sungmin sorati
ردیاب خودرو

 

فروردين 1391

 

طعمه-پارت3
미끼_part2
Bait_Part2
Happy New Year
super junior M-perfection
طعمه-پارت2
미끼
bait-part 1
طعمه-پارت1
شروع کار

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 20
بازدید کل : 16883
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


[ Copy this | Start New | Full Size ]

free counters